نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

روزنه های امید

روزمرگی های من و دختری

1392/11/2 14:18
2,983 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم ...

الان که دارم برات می نویسم شما کنارم مثل فرشته ها خوابیدی و منم بعد مدتها از این فرصت استفاده کردم اومدم تا برات بنویسم , از لحظه های ناب داشتنت و بودنت , از اینکه همه دقیقه ها و ثانیه های زندگیم و وجودت پر کرده , اینقدری وقتم و پر کردی که حتی نمیتونم به خودم برسم با اینکه سخته ولی برام شیرینه , وقتی با چشمهای نازت بهم خیره میشی و نگاهت گره میخوره به نگاهم همه ی خستگی هام رفع میشه اون لحظه دوست دارم بغلت کنم و بوسه بارونت کنم ... روزهاست که ذکر ثانیه های زندگیم شده الهی شکرت ... شکر از اینکه دختری بهم دادی که حالا شده زهرای ناز و زندگی من و همسرم , الهی شکر از اینکه منم مادر شدم , الهی شکرت از اینکه فرزند سالم و صالح بهم دادی ... زهرای نازم تو بهترین امانت , هدیه از طرف خدا برای من و بابایی هستی ... خیلی دوست داریم , اینقدری دوست دارم که نفسم به نفست بند شده گریه کنی اشکم در میاد و اگه مادر جون و پدر جون آرومم نکنن ساعت ها اشک میریزم ... مادر شدن خیلی شیرینه با همه سختیهاش ولی شیرینه انشالله همه دوستهای منتظرم به زودی مادر بشن.

نازنین زهرای نازم امروز شما 24 روزت شده مااااشالله بزرگتر شدی , آخه وقتی به دنیا اومده بودی خیلی کوچولو بودی و من خیلی نگرانت بودم , اما الان ماااااشالله داری روز به روز بزرگتر میشی الهی دورت بگردم , روزا بیشتر وقت خوابی البته خوابت خرگوشیه هر 1 ساعا 1:30 بلند میشی و شیر میخوری و باز می خوابی ولی شبااااا .... اکثرا از ساعت 11 شب تا 10 صبح بیداری یا شیر میخوری یا اگه بخوابم غر میزنی باید بیدار بمونم و نازت بدم و باهات حرف بزنم خیلی سخته ولی شیرینه صبح ها تا ساعت 8 خوبم ولی بعد اون دیگه فشارم می افته و کم میارم که پدر جون زحمت میکشه شمارو رو پاهاش تکون میده بغلت میکنه و من یه 2 ساعتی می خوابم ... پدر جون و مادر جون تو این چند روز خیلی زحمت من و شمارو کشیدین , دستشون درد نکنه ... یه چند روزی هست زیاد زور میزنی و من خیلی نگرانتم با اینکه غذاهای نفاخ نمی خورم ولی نمیدونم چرا زور میزنی البته خدارو شکر خوی دستشویی میکنی ولی زووور میزنی اینقدری به خودت فشار میاری که مثل لبو قرمز میشی و این من و اذیت میکنه طاقت درد کشیدنت و ندارم , مخصوصا شبها بیشنر میشه , منم کاری از دستم بر نمیاد جز اینکه گاهی یواشکی اشک بریزم تا کسی نبینه ... 

جمعه پیش برای اولین بار با هم رفتیم خونه اقا جون اینا ( بابای بابایی ) از صبح که رفتیم تا شب شما یه ضرب خوابیدی هر کاری کردیم بیدار بشی نشد که نشد , بابایی بغلت میکرد باهات حرف میزد من صورتت و آب میزدم ولی بیدار نشدی که نشدی , بنده خداها دوست داشتن ببیندت ولی شما ناز کردی , چقدر عمه فهیم جونت تلاش کرد که بیدار بشی هی نازت میداد ولی شما ... عمو مهدی به خاطر شما زودی برگشت خونه آخه با دوستهاش رفته بودن جاده 2000 برات یه خرس خوشگل گرفته بود , ولی شما بیدار نشدی عمه خانوم مهربون هم مثل همیشه مارو شرمنده کردن و برای شما یه ست تل و سنجاق سر خریدن خیلی نازه انشالله عکسشو میذارم , تا خود شب خواب بودی حتی تو مسیر برگشت خونه پدر جون اینا هم بیدار نشدی , ولی همین که رسیدیم خونه تا مامانم بغلت کرد بیدار شدی و با چشمهای نازت همه جارو برانداز میکردی , اون شب تا 12 ظهر فردایی بیدار بودی و من واقعا حالم دیگه بد شده بود نمیذاشتی بخوابم منم خسته بودم ...

راستی عمو مهدی برای شما یه سرویس کامل لباس خریده با یه جوراب و یه بلوز شلوار ناز که انشالله عکسش و میذارم برات ... البته این هدیه به دنیا اومدنت نبود قبل اون هدیه نقدی داده بود , این لباسارو خودش رفته بود خریده بود , این عمو مهدی شما هم مثل بابایی اخلاقش منحصر به فرده وقتی دیدیم عمه فهیم این لباسارو اورده و گفت مهدی خریده از تعجب شاخ در آوردم البته عمو مهدی مهربونه ها منم خیلی دوسش دارم مثل دایی محمد ولی کلا از این اخلاقا نداشت این یعنی خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست داره ... انشالله سر فرصت عکس لباسهارو هم میذارم ... نوبتی هم باشه نوبت دایی محمد جونته که دیوانه وار عاشقته , میره بیرون زود برمیگرده و میگه طاقت دوری نازنین زهرارو ندارم یه 5 روزی رفته بود ابهر که امتحاناتشو بده وقتی برگشت اینقدری بغلت کرد و میبوسیدت البته سرت و بوت میکرد میگفت ابجی دلم داشت میترکید , دیشب بهم میگه چله نازی زهرام تموم شد نمیذارم بریا بیاین همینجا با ما زندگی کنید ...

این روزها نه فقط من و بابا بلکه همه عاشقت شدن , عمه فهیمه هم که هرروز از من می خواد با نرم افزار line براش عکس و فیلمهات و بفرستم ...

دختری گلم دیگه کم کم داری بیدار میشی برای شیر خوردن ...

اینم از روزمرگی های ما ..

خییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم عزیز دلم ...

....

دختر گلم این عکس با لباسی که عمو مهدی برات خریده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

مامی امیرحسین
2 بهمن 92 16:39
قربون اون چشای خوشگلت بشم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام خدا حفظت کنه خاله جون
مریم.خوزستان
3 بهمن 92 0:29
سلامممممممممممممممممم نفسم خوبی؟ امیدوارم که هردوتایتون سلامت باشید دلممممممممممممممممم براتون تنگ شده بود چه لباس قشنگی دست عمویی دردنکنه نازنین جونم اینجاقیافت به ÷سرامیخوره الهییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دورت بگردممممممممممممممممممممممممممممممممممم ای کاش رشت بودم وکنارت بودم اونوقت بارونت میکردمممممممممممممممممممممممممممممممممممممم فدای لبخندزیبایت عزیزدل خاله باورکن خیلیییییییییییییییییییییی میخوامتون... نیگاه چشاشبگردم الهییییییییییییییی
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااااام خاله جووووون ماهم دووووووووووووست داریم عزیزم
مهتاب
3 بهمن 92 10:08
نمکدون ما رو نیگا دست عمو جون درد نکنه فدای این دخمل ناز که دل همه رو ربوده
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااااام مهتاب جووونم. دخملی من به نازی حلمای شما نییست که .خدا برات حفظش کنه اانشالله
مهدیه
3 بهمن 92 10:09
الهی خاله قربون خنده هات برم یه عکس میذاری دلمونو آب می کنی میگم زینبی یه وقت دیدی خسته شدی از شب بیداری ها برو خونه خودتون بده مادرشوهرت نگهش داره بگیر بخواب!!! این جور که معلومه اونجا که باشه فقط و فقط می خوابه البته من تو ماه های اول فاطمه که همش بیدار بود، وقتی می دادمش دست مامان یا بابام یا خواهرم که یکی دو ساعت نگهش دارن تا من بخوابم، به هیچ وجه خوابم نمی برد... انگاری تازه از خواب بیدار شده باشم، کلا خواب از سرم می پرید. بی خیال خواب می شدم و می اومدم بچه رو می گرفتم ازشون هنوزم همین طورم. بچم که پایین باشه می تونم خونه رو مرتب کنم یا مثلا برم حموم و ظرف بشورم و ... ولی اصلا نمی تونم دو دقیقه بدون بچم بخوابم. خودم فکر می کنم مال مادر بودنه. راستی زینبی ایشالا همین روزا میام پیشت ولی یکی دو تا از عکسای واضح ترش رو برام میل کن به مادرشوهرم نشون بدم. حالا میگه این همه ارتباط اینترنتی داری هنوز عکس نازنین زهرا رو بهت نشون داده یا نه چی بگم؟؟
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااااااممهدیه خانوم گل با تاخییر زیاد تولدت مبااااااااااااااااااااار© انشالله سالهای طولانی در کنار فاطمه ی ناز و اقا سید. با عزت و خوشی زندگی کنید. من که اگه زهرا پیشم نباشه خوابم نمیبره. مامانم میگه برو بالا تو اتاق بخواب قبول نمیکنم میذارن زهرارو رو پاشون تکون میدن منم کنارشون میخوابم. مگی همینجا عکس و نمیتونی ذخیره کنی؟ میشه ها ؟ اگه نه ایمیلت و بده من برات بفرستم
مامان فری
3 بهمن 92 12:42
سلام زینب جان ماشالا چه دختر ناز و خوشگلی این اولین باری بود که با دیدن عکس یه نی نی تو وبلاگش موهای تنم سیخ شد نشالا همیشه در پناه خدا باشه
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام دوووست خوبم شما محبت داری عزیزم. انشالله شما به همه ی ارزوهات و خواسته هات برسی
مامان آتناجون وتمشک کوچلو
3 بهمن 92 15:07
سلام عزیزم سلام فدات بشم خوشحالم که شادیت رو می بینم خوشحالم که مونس داری خداوند خودش در پنله خودش حفظش کنه نازنینم نازنین زهرای خاله الهی دورت بگردم ماشاالله خاله جون خیلییییییییییییییییییییییی دوستت دارم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاام زهره جونم. خوبی ؟ اتنای ناز و گل پسرت خوبن ؟ انشالله خدا گلهای نازت و برات سالم و صالح حفظ کنه
نفیسه
3 بهمن 92 15:08
خدا برات حفظش کنه
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام مرسی نفیسه جونم
یثنا
3 بهمن 92 16:40
سلام عزیزم مبارکش باشه این لباس انشالله که خوشی هاتون صد سال ادامه داشته باشه
شميم
3 بهمن 92 23:20
اي جانم الهي من قربونش برم هزار ماشالا بوووس بووس
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاام مرسی شمیم جونم
خاله مریم(مامان محمد معین)
4 بهمن 92 11:31
ماشششالا به این گل دختر. الهی خدا براتون حفظش کنه. با تبادل لینک موافقید؟
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم خیلی ممنون. با کمال میل
darya
4 بهمن 92 12:00
سلام گلم ماشالله به گل دخترت منم مثله تو شدم با این تفاوت که من هر روز گریه میکنم به خاطر اینکه مهرسام هر شب تا صبح بیداره و منم دارم شیر میدم اما فکر کنم شیرم کم باشه آخه حس میکنم همش گرسنه اس بعضی شبام تا صبح گریه میکنه فکر کنم دلش درد میکنه خدا رو بارها شکر میکنم به خاطر لطفش ان شالله به همه مامانا قدرت بده تا بتونن بچه هاشونو سالم و صالح بزرگ کنم
یثنا
4 بهمن 92 14:57
سلام عزیزم ادامه ماجرای اشناییمونو نوشتم دوست داشتی بیا بخون
مامانی دخمل بلا
4 بهمن 92 20:38
آنان كه با افكاری پاك و فطرتی زيبا در قلب ديگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نيست چرا كه، جــــاودانند ..
نسرین (عزیز دل مامان و بابا)
5 بهمن 92 9:21
عزیزم زهرای خوشکلت دلدرد داره. زور میزنه و قرمز میشه و گاز از خودش دفع میکنه. اینا علائم کولیک یا دلدرد نوزادی هس. تقریبا اکثر بچه ها دارن. دختر منم داره. و تا 3 الی 4 ماهگی ادامه داره. دختر من الان 2 ماهشه یه کم ارومتر شده ولی هنوز دلدرداش ادامه داره. بهش گریپمیکسچر و قطره کولیک دادم یه ذره اروم میشه. عرق بومادرون و عرق نعنا ونبات هم هروقت میدم اروم میشه. ولی چیزی که خیلی ارومش میکنه مکیدنه. سارا من با مکیدن اروم میشد.ببین زهرا پستونک میگیره یا نه.
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااام عزیزم ممنون از راهنماییت باید ببرمش دکتر 8 نوبت دارم. نه نمی خوره هر کاری میکنم پستونک قبول نمیکنه
یثنا
5 بهمن 92 13:27
سلام عزیزم نه هنوز 3شنبه یا 4شنبه باید برم برا ازمایش ممنون که نگرانمی گلم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم انشالله خوش خبری گلم
نفیسه
6 بهمن 92 14:28
خوب با دخترت خلوت کردی و به ما نمیگی که ما هم حال کنیمشوخی کردمشما خوش باشی ماهم خوشیم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااام عزیزم. ببخش راست میگی ولی این شیطوون نمیذاره حتی وقت نمیکنم موهام و شونه کنم انشالله به زودی.خودت حس میکنی
الهام مامان امیر علی
6 بهمن 92 19:24
سلام عزیزممممممممممممم چطوریییییی قدم نو رسیده مبارکککککککککککککک الهی ماشالا چقدر نازه ببخشید تبریکم با تاخیر شد خدارو شکر که حالتون خوبه زینب جونم به ما سر نمزنیاااااااااااا(تلافی) ماشالا چقدر این دخملی نازههههههههههههه بوس برا جفتتون
سمیرا
7 بهمن 92 0:41
سلام مامانی ماشاءالله چه خانمی شده دخمل طلا خداحفظش کنه...
پریسا پ
7 بهمن 92 2:12
سلامممم مبارکککههههه چشماتون روشن انشااللله تا چشماتون سیر بشه ببینینش این مثل ترکیه چون پدر و مادرها هیچوقت از دیدن بچه هاشون سیر نمیشن ماشااالله هزار ماشاالله راستش یکم میترسیدم بیام اینجا رو بخونم و بلاگ دادششو که خوندم چشمم ترسید گفته بودم این بلا سر منم اومدهولی الان با دیدین عکسهای دختر نازت اشک تو چشام جمع شد از خوشحالی نمیدون چیکار کنم خب حق دارن عاشق این جوجو بشن خیلییی ماهه خییییلییییی خدا خودش حفظش کنه شما هم ما رو دعا کن مامانی محتاج دعاتماینا هم برای زینبی
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام پریسای عزیز خیلی ممنون تز محبتت. انشالله خدا دلت و شاد کنه. ماهم دوست داریم. بووووووس ... خیلی دلم گرفت. وقتی گفتی فرشته توهم اسمونی شده. .. اصلا نمیدونم چچی بگم بهت خیلی سخته. برای دلت بمیرم. . هیچی نذاشتی که با هم صحبت کنیم نه ایمیل نه وب
مهتاب
8 بهمن 92 0:52
سلاااااااااااااااااااااااااااااام نازنین زهرای گلم پیشاپیش 1 ماهگیت مبارک یواش یواش داری خانوم میشی جوجه خوشگله
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااام دوست خوووبم. مرسی که یادت بووود خاله جوووونی
mahtab
8 بهمن 92 7:37
یک ماهه شدنت مبارک نازنین زهرای عزیز راستی مگه شما ساکن رشت نیستین؟ یا خونوادتون ساکن رشت نیستن؟ ایشالا هرجا هستین خوب و خوش و سلامت باشین
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام مهتاب جون مرسی گلم. بله ساکن رشتیم چطوور گلمم؟
نفیسه
8 بهمن 92 9:16
یک ماهگیت مبارک گل دختر
یثنا
8 بهمن 92 17:29
سلام عزیزدلم بیا وبم برای خداحافظی
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام چرا خداحافظی
مامی پوریا
9 بهمن 92 17:32
خدا حفظش کنه
مریم.خوزستان
9 بهمن 92 23:50
سلاممممممممممممم دلمممممممممممم براتون تنگگگگگگگ شدهههههه بودددددددددددددددد الهیییییییییییییییییی دورتون بگردم دخملی جونم چطوری شیطون خاله مریم 1ماهگیت مبارک فرشته نازم انشاللهههههه120ساله بشی خیلییییی ذوستتون دارم مامان جونممممممممممممممممم پستای جدید بذارچقدبیام وهیچی نبینم[ناراحت دخملللللللللللللللللل طلا خاک پاتممممممممممممم
مرمر
10 بهمن 92 13:28
سلام خوشگل خاله 1ماهگیت مبارک
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم منم خاله شدنت و تبریک میگم از طرف من به مونا هم تبریک بگو
یثنا
10 بهمن 92 14:13
من اووووووووووووومدم
فرزانه مامان علی اکبر
10 بهمن 92 19:57
چه دختر نازی ماشالله مبارکهههههههههه
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام خالهثجون مرسی
مامان دونه سیب
10 بهمن 92 21:47
زینب وزن نازنین زهرا موقع تولد چقدر بود؟قدش چطور؟هفته ی چند به دنیا اومده؟خودت کلا چند کیلو اضافه کرده بودی؟ جواباشو بیا تو وبلاگم بنویس
ماامانی
11 بهمن 92 11:28
سلام مامان خوب میشه منو تو وبلاگتون لینک کنید؟ جبران محبتتون یه صلوات ناب واسه سلامتی و خوشبختی کوچولوتون
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم چشم حتما فقط لب تاپم خرابه الان با.گوشی ان شدم.نمیتونم. لب تاپ درست شد اینکارو. میکنم
يه دوست
11 بهمن 92 17:27
سلام.این روبخون وبفرست وبه قران پشت نکن وتااخرعمرخوش شانسی میاری.(تنزیل العزیزالرحیم لتنذرقوماماانذرآباوهم فهم غافلون)به۹نفربفرست ببین تا۶۰دقیقه دیگه خدابرات چیکارمیکنه.امروزروز بزرگيه.
مرمر
12 بهمن 92 1:07
سلام وای مرسی زینب جون.نازنین خاله واسه نی نی ما دعا کن.
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام خاله جون انشالله سر وقت صحیح و سالم دنیا میاد. باور کن اکثرا به یادش بپگودم و دعاش میکردم. شکر خدا که بارداره انشالله سالم سر وقت دنیا بید بهش بگو خیلی مراقب باش سنگینی بلند نکنه حرکت نکنه زیاد بیشتر بخور و.بخواب
مامان امیرحسین جونی
13 بهمن 92 17:40
قربون این دخمل ناز زینب جون حالا یواش یواش خوابش تنظیم میشه اولش یه کم سخته ولی شیرینه مواظب دخملمون باش دوستم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم انشااالله چشششم دوستم
mahtab
16 بهمن 92 14:43
چون گفتین برادرتون گفته باید همینجا بمونین برام سوال شد
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم چه سوالی برات پیش اومده ؟