نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

روزنه های امید

پنج تا شش ماهگی

1393/3/15 2:00
1,624 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل مامان ...

الان که دارم برات مینویسم ساعت 1:33 بامداد پنجشنبه 15 خرداد 93 من و شما خونه تنها هستیم ، بابایی رفته بیرون و هنوز نیومده شما تو گهوارت لالا کردی ،‌منم از این فرصت استفاده کردم تا برات بنویسم ...                      دختر طلای مامان ماشالله روز به روز داری بزرگتر میشی و کارات هم شیرینتر میشه ، وابستگیت بهم خیلی زیاد شده و فقط تا 5 دقیقه بیشتر دوری مامان و تحمل نمیکنی و به گریه می افتی ،‌مامانی منم خیلی دوست دارم دلم میگیره اگه نبینمت حتی وقتی شب خوابیدی تند تند میام نگات میکنم تا آروم بگیرم گاهی تو خواب اینتقدری بوست میکنم که بیدار میشی و نگام میکنی و میخندی بعا دوباره خوابت میبره گاهی دستات و میگیرم و تند تند میبوسم تا دلم آروم بگیره ،‌ مدتی به خاطر دندونات کلافه ای و هر چیزی و میبری سمت دهنت و با حرص گاز میگیری و غر میزنی میدونم خیلی درد داری فدات بشم من انشالله دندونات و به سلامتی یکی یکی در میاد و راحت میشی ،‌ وفتی غذا میبینی با اشتیاق شیرجه میزنی سمتش و دهنت و تکون میدی ولی مامانی هنوز برای خوردن غذاهای رنگا رنگ یه خورده کوچولو هستی ، البته با دستور پزشک از 23 اردیبهشت بهت فرنی میدم که شکر خدا دوست داشتی با اینحال باز دوست داری از غذاهای ما بچشی ،‌ برای مثال امشب شام خونه عمه جون فهیمه دعوت بودیم ( اینقدر گریه کردی که نفهمیدم چی خوردم ،‌ عمه برای اولین بار دعوتمون کرده بود و خودش غذا های خوشمزه درست کرده بود ) عمه برامون آب پرتغال گرفته بود و شما بغلم بودی تا اومدم آب پرتغال و بخورم با سر اومدی تو لیوان و دهنت و باز کردی که بخوری ،‌مرده بودیم از خنده منم یه ذره بهت دادم و خوشت اومده بود و دستات و تکون میدادی و ذوق میکردی که بهت بدم الهی دورت بگردم انشالله همیشه خوش خوراک باشی گل بی خار من ، تو این ماه اتفاقات قشنگی افتاد که یکیش جشن عروسی بهترین عمه دنیا یعنی عمه فهیمه بود 5 خرداد که خیلی بهمون خوش گذشت شما هم لباس عروس پوشیده بودی و مثل ماه میدرخشیدی همه تو تالار نازت میدادن و بغلت میکردن به نظر من عمه فهیمه مثل فرشته ها شده بود انشالله خوشبخت بشن ، از اتفاق خوب دیگه این ماه این بود که شما غلت زدی و مامانی و بسی شاد کردی ... از شیرینکاری های دیگت آواز خوندنته وقتی دارم برات لالایی میخونم شما هم با صدای بلند شروع میکنی به سر و صدا کردن و قتی من سکوت میکنم شما هم ساکت میشی ، عاشق آب بازی هستی و خدارو شکر از حموم کردن خوشت میاد تو این دو هفته 3 بار تنهایی بردمت حموم خیلی برام لذت بخش بود ،‌ راستی خداروشکر دیگه وقتی تو کالسکه میذارمت گریه نمیکنی 12 خرداد هم برای اولین با با کالسکه با عمه جون رفتیم گردش شما هم خیلی خوشت اومده بود مامانی یه خورده می خوابیدی و بیدار میشدی و شلوغی و میدید ذوق میکردی و آواز میخوندی به قول عمه فهیمه انگار تو بنز نشسته بودی همچین لم داده بودی 2 تا راننده اختصاصی هم که داشتی تو خیابون هر کی میدیدت نازت میداد شما هم دلبری کردن و بلدیا ،‌ البته دختر من خانوم و نجیبه ،‌ یه اتفاق خوب دیگه این بود که برای اولین بار دونفری رفتیم مسجد برای خوندن نماز مغرب اولش آروم بودی ولی وقتی آماده نماز شدم شما گریه کردی واسه همین مجبور شدم تنهای نماز بخونم البته برای اولین باز عالی بود ... امروز هم با بابایی و عمو روح االله (‌دوست بابایی )‌ رفتیم باغمون ،‌ناز گل باغ خیییییییییییییییییییییییییییییلی زیبا شده بود زمین پر شده بود از سبزه و چمن بوی سبزی و شالیزار اطراف باغ آدم و بیهوش میکرد مخصوصا غروب خیلی قشنگ بود هوا هم عااالی بود و به شما و محمد سام خیلی خوش گذشت به ما هم همینطور ... راستی دخترم 23 اردیبهشت که روز پدر بود با پدر جون و مامان جون فاطمه و خاله معصوم (‌دختر عمه مامان )‌رفتیم کاسپین و شما برای آولین بار دریارو دیدی ...

خاله ها ماشالله یادتون نره...

23 اردیبهشت آماده شدی بریم خونه پدر جونی

23 اردیبهشت اولین باری که فرنی خوردی خونه پدر جون

23 اردیبهشت اولین باری که دریا رفتیم

5 خرداد عروسی عمه فهیمه جون

12 خرداد اولین باری که سوار بنز آخرین مدلت شدی(کالسکه)خندونک

آماده شدی بریم بیرون عمه جون

شب میلاد امام حسین نازنین زهرا و لباسی که عمه جون عیدی براش خریده بود

14 خرداد باغ بابا علی

اینجا داری مثل بلبل چه چه میزنی

اینجا به زحمت شما دوتا جوجو رو خوابوندیم

فدای خنده هات

الهی من فدات بشم که با دقت دارب یرنامه کودک نگاه میکنی

مامانی گشنته مگه

اولین باری که باهم رفتیم مسجد نماز بخونیم

اینجا از حمام اومدی لباس تنت کردم رفت وسایل و جابه جا کنم اومدم دیدم رفتی زیر تخت

دندونات که دارن در میان هر چیزی میبینی گاز میگیری اینجا داری با حرص پستونک و گاز میگیری

اینم از مدل خوابیدنت

صبح که از خواب پا میشی دمرت میکنم و پشتت و ماساژ میدم

اینم دیشب یعنی 14 خرداد شام مهمون خونه عمه فهیمه جون

اینم صبح رفته بودیم خونه عمع جون هنوز خماااری

مامان فدات بشم با اون چشا اینجوری نگام میکنی میمیرم براتا

اولین باری که موهات و با کش بستم گل بودی نازتر شدی

دختر گلم تا یادم نرفته شما 29 اردیبهشت خونه پدر جون کامل برگشتی رو دستت...

دختر گلم هیچ وقت یادت نره که من و بابایی فقط و فقط به عشق تو زندگی میکنیم

دوستت داریم تا آخرین نفس

پسندها (14)

نظرات (25)

مهدیه
15 خرداد 93 9:13
عزیزم....نمی دونستم عمه فهیمه عروسیش رو برگذار کرده بهش از طرف من یه عااااااااااااااالمه تبریک بگو... یه روز میام پیشت تا عکسای عروس شدنش رو بهم نشون بدی... دیدم عکس دخملی رو با لباس عروس فرستادی ه ذهنم نرسید ممکنه عروسی عمه باشه! ایشالا به پای هم زندگی خوبی داشته باشن! عزیزم سرفه های زهر ا جون بهتر شده؟ دندوناشم تا قبل دراومدن خیلی اذیتش میکنه. فاطمه ی من که از دوسه ماه قبل جوونه زدن دندوناش لثه هاش شدیدا خارش میکرد!
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام مهدیه جون ... حتما بیا عزیزم مشتاق دیدارت هستیم
مرضیه
15 خرداد 93 11:55
سلامممممممممم خوبید؟ کم کم داشتم نگران میشدم که نبودید عروسی عمه جان مبارک باشه انشاا... که به پای هم پیر بشن آخیییییییییییی الهی که دلت می خواد غذای سفره بخوری خیلی خوشحالم که کلی شادی و بیرون هم رفتی عروسک کوچولو راستی واسه عروسی هم که خیلییییییییییییی خوشگل شدی خاله قربونت بشم لباست خیلی بهت میاد گل من کلییییییییییییییی به لپای قند عسل
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام دوست خوبم .مرسی عزیز دلم
مامانی چشم به راه
15 خرداد 93 21:27
فداش بشم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
خدا نکنه منتظر خبر خوشم از طرفت
مامان فاطمه
16 خرداد 93 23:50
وااااااااااااااااااااای هزار ماشالا چقدر نازو خواستنیه. الهی خدا برات نگهش داره. یعنی می شه دختر منم انقدر ناز داشته باشه. وای دلم خواست. تو رو خدا از طرف من یه بوس صدادار از لپاش بگیر. ماشالا هزار ماشالا.
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم. محبت کردی که به ما سر زدی. خدا دخمل نازت و همه ی عزیزانت و برات نگهداره انشالله و شمارو برای اونا. از طرف شما صبح دخملی و ماااچ میکنم الان لالا کرده خاله جون. انشالله نازگلت و سالم بغل بگیری الهی امین
مامان افسانه
17 خرداد 93 1:53
مبارکهههههههههههههههههه عروسی ان شاالله همیشه کنار هم خوشبخت باشن تو خودت عروسی نازنین من لباس عروس میخوایی چیکار خیلی خیلی نازی هزار ماشاالله شمال هم خوش گذشت ؟ خداروشکر همیشه تو تفریح و شادی باشین مامان نازنین زهرا جونم وقتی عسل خانمو میبری حموم دیگه بیرون نبر اخه بعد حموم خیلی خوشگلتر میشه حتما براش اسپند دود کن بووووووووووووووووووووووووووس
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااام عزیزم. شما چشات قشنگ میبینه خاله افسانه مهربونث. شمال ما کلا رشت زندگی میکنیم عزیزم. دختر من به زیبایی دنیای شما نیست
ترنج
17 خرداد 93 11:49
سلام مامان نازنین زهرا ، من خیلی وقته که وبلاگ دخمل نازتون رو دنبال میکنم و از خوندن نوشته هاتون لذت میبرم هزار ماشالا ، خدا نازنین زهرای گل رو برای شما و پدرش حفظ کنه انشالا
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام ترنج جان شما محبت داری عزیز دلم خیلی ممنون که بهمون سر میزنی گل من
مامان سعیده
17 خرداد 93 12:17
ای جااانم!هزار مشالله بزرگ شدی خاله قربونت ایشالا عروسش کنی زینب جان
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااااااااااااااااااااااام عزیزم ... مرسی گلم
مامان شهرزاد
17 خرداد 93 12:38
هزاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار ماشاله زينب جون به اين دختر خوشگل و خوردني و دوست داشتني . دوستم خطي كه باهاش مي نويسي ي كم ريزه منم پيرم ... چشام نمي بينه مادر . لطف كن يه كم درشتر بنويس عزيزم . ممنون ميشم من فقط تونستم عكسارو ببينم نوشته ها اذيتم ميكرد ريز بودن . انشاله اين خوشگل خانومو عروسش كني قند عسل . خيلي دوستش دارم هزار ماشاله . زينب جون عكساشو مي ذاري تو وب حتما حتما واسش اسپند دود كن عزيزم . يادت نره .
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام شهری جونم ... چشات قشنگ میبینه .... قثط به عشق شما درشت کردم
مامان فاطمه
17 خرداد 93 23:41
اي خدااااااااااا...... بخورمش اين جييييييگرو
مامان نفس
18 خرداد 93 2:06
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممم نازنین زهرا ی خاله مامانت کمر به قتل ما بسته اولش که هییییی اپ نمیکنه تا غصمون بده بعد یه این طور پستی میذاره پر بار و طولانییییی پر از عکسای خوشمزه تا ذوق مرگمون کنه.من فدای شما که اینقدر شیرین و خوردنی شدی خالللللللللللههههههه.وای زینب این همون لباسه که قرار بود تو عروسی عمه فهیمه بپوشه وقتی باردار بودی؟یا من اشتباه میکنم.عمه فهمیه جون عروس شدنت مبارکککک ایشالا سالیان سال خوش وخرم و عاشقونه با کلی نی نی زندگی قشنگی داشته باشید.
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام مهسا جونی. نه اینکه شما خیلی زود به زود اپ میکنی دوستم. خوبی ؟ نی نی خوبه ؟ خودت خوبی
مامان فرشته
18 خرداد 93 6:20
ماشالله هزار ماشالله چه خانومی شده نازنین زهرا.
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
خواهش عزیزم
مامان شهرزاد
18 خرداد 93 11:31
مرسي زينب جونم بابت خط
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
فدات عزیزم
مامان بی تاب
18 خرداد 93 17:19
جاااااااااااااان دلمه این دخملی.اما از مامانش به خواهش دارم من چشام ضعیفه وقتی با قرمز مینویسی نمیتونم بخونم اشک از چشام میاد و فقط عکس هارو م یبینم .خواهشم اینه که که قرمز ننویس و یا فاصله داربنویس.. یه خواهش دیگه عکس پست پابت دخترمو عوض کنم یه جوریه دوستش ندارم میبینمش دلم میگیره .این همه عکس نازمازی داره عرو گلم.دیگه هیچی .همینا بود
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااام عزیزم به روی چشم با کامپیوتر ان میشم اینکارو میکنم گلم
مامان افسانه
19 خرداد 93 9:26
سلام من اومدمممممممممممممممممممممممم اومدم یه سر عکسهای ناز و خوشگلمو ببینم برم عسل من فدای اون چشمای اهویی نازت بشم من بوووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووس
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام افسانه جون محبت کردی
یثنا
19 خرداد 93 12:46
سلام عزیزم خوبی ماشالله هزار ماشالله به زهرا نازی چقدر ماه شده زینب تو رو خدا مرتب براش اسپند دود بده نمیدونم چرا یه مدته کامنتام به دست هیشکی نمیرسه بلاگفا کلافم کرده
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام یثنا جونم. بابا دلمون تنگید برات. چشااات ناز میبینه چشششششم
مریم.خوزستان
19 خرداد 93 17:04
سلامممممممممممممممم فقط میتونم بگم نفسمیییییییییییی دورت بگردمممممممممممممممممممممم
ف یوسفی
20 خرداد 93 17:58
ماششششاااااااااااالله به این همه عکس خوگشل موگشل... چه جاهای خوبی رفتی و دور دوری کردی دخمل بلا.... عروسی عمه جونیت هم مبارک عروووووس خانووومی کوچولوی من... نماااازت هم قبول دتری.... عکساش که یکی از یکی ناازتر... از راه دور هزاران بار می بوسمت....یه آبدار ضرب در هزار.....!!
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام عزیزم چشاات قشنگ میبینه گل من. قربونت عزیزم
شمیم
20 خرداد 93 20:38
یعنی من واسه جانت میمیرم دیگه هزار ماشالا چقد تو نازی نفس
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااام عزیزم. مرسی خاله جاااان
مامانی دخمل بلا
21 خرداد 93 22:51
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد , نگهم خواب ندارد , قلمم گوشه ی دفتر , غزل ناب ندارد , همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد ؟ تو کجایی ؟ شده ام باز هوایی , چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟ به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
مامانی
23 خرداد 93 2:39
چه ناااااااااااااااااااااااااااااااااازی دخمل
مامانی و بابایی دخمل بلا
24 خرداد 93 14:47
سلام دوست عزیز و مهربونم عیدتوووووووون مبارککککککککک . از وبلاگ زمینه سازان ظهور نیز دیدن کنید و کامنتی برای امام زمانمان ثبت کنید . http://www.yamahdiefateme.blogfa.com
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام گل عید شماهم مباارک چشم
الناز مامان آوا
1 تیر 93 0:42
خدا حفظش كنه خيلي نازو دوست داشتنيه عكساشو ميديم ياد دخترم آوا افتادم حس كردم خيلي شبيه عكساي كوچيكيه دخترمه كلي نازش دادم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلااامالهانام جون خیلی محبت داری یعنی دخملی من به زیبایی اوای شماست
مامانی و بابایی دخمل بلا
10 شهریور 93 13:51
* ميدوني اگه صخره و سنگ تو مسير رودخانه زندگيت نباشه صداي آب قشنگ نيست . *
افروز
21 شهریور 93 3:15
عزززززززززیززززززززمممم مبارک باشه زینب جان! وبلاگ قبلیتو نزدیک یک سال پیش خوندنم کللللللللللللی پاش گریه کردم... امشب بی خوابی گرفته بودم نمیدونم چرا یه دفه بعد اییییین همه مدت یه دفه یادم به تو افتاد! نمیدونی وقتی اومدم چقدرررر ذوق کردم لز تهههههه دل واست خوشحالمممممممممممممم عزیزمممممممممم
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلاااام دوست خوبم . انشالله همیشه لبت هندون باشه .محبت کردی عزیزم
افروز
21 شهریور 93 3:31
راستی تو اون یکی وبلاگم نظر گذاشتم دوست داشتی بخون