خدایا
خدا ...........................
چقدر زیباست این واژه .....
خدایا.............. حرف حرف خداییت را دوست دارم.
کجای این برهوت دنیا گمت کردم؟
که این چنین در میان جمله ها ،واژه واژه می جویمت؟
تو نیز مرا گم کرده ای ؟
نه مگر میشود !؟
تو هر روز صبح و شام ، در تاریکی و روشنایی ، همه جا و هر لحظه مرامی خوانی ...
اما من ....اما من بی آنکه توجه ای کنم بی آنکه بشنوم ....نه نه دروغ است میشنوم و نشنیده میگیرم
از کنار آوای صدایت میگذرم...
بی درنگ.......................................
چقدر غریبی............
چقدر دوستم داری و من چه ناجوانمردانه تو را رد می کنم ...
و اما تو ..............
و اما تو چه صمیمانه ، رحیمی می کنی ، کریمی میکنی و دستان بی رمق مرا که گاهی نه همیشه محتاج است میگیری .... بی هیچ چشم داشتی...
چقدر مهربانی ............مهربانتر از مادر ....
خدایا گاهی دلتنگت میشوم اما شنیده ام تو همیشه لحظه ها دلتنگم هستی .........
من اگر عبادتت میکنم آن هم گاهی بر سر عادت بی شک چیزی می خواهم .....
اما تو...
اما تو صادقانه به من میدهی و من چه ریاکارانه سجده ات میکنم..................
خدا.............................