نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

روزنه های امید

مهربان خدا

1391/7/12 11:42
871 بازدید
اشتراک گذاری

مهربان خدا..........

ای مهربان خدای من.....

نمی دانم در کجای این برهوت دنیا گم شده ام ... که اینگونه غریبانه دنباله آشنا می گردم...

آشنا.... کدام آشنایی برای من آشناتر از توست...

خدای من ,‌مهربان من ,‌ .... نگاهم به آسمان است ... دلم خوش به باران رحمتت....

می دانم تو مهربانی ....

روزی هزاران بار با خود زمزمه میکنم ... می بارد... می بارد .... باران رحمتش می بارد....

باران رحمتش می بارد تا کویر خشکیده ی دلم را سیراب کند ...

خدایا باران رحمتت می بارد ؟

خدایا گم شده ام... در کوچه های تنگ و تاریک دنیا ... تک و تنها گم شده ام ....

خدایا دستان ناتوانم را خواهی گرفت ؟...

خدایا گنهکارم... اما باز بنده توام ...

همچون کودکی که با همه زخمهایی که بر قلب مادرش می زند باز هم مادر او را کودک من صدا می زند ...

خدایا تو نیز باز مرا بنده ی من صدا می زنی؟

به خودت قسم این زیبا ترین نامیست که دوست دارم بارها بشنوم .... ای بنده ی من....

ای مهربان خدا .....

گاهی از سر کودکی , گله میکنم ... اما خود خوب میدانی ...من کودکی بیش نیستم و تو چه خوب مادری میکنی در حق طفل ناخلفت...

مهربان خدای من ... آخرین روز زندگی من .... آن روزیست که تو دیگر مرا ( ای بنده ی من ) نخوانی...

خدای من ... ای مهربان خدای من .... می شود میان زجه هایم ... باز صدایم کنی ( ای بنده ی من)...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)