نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

روزنه های امید

40 روز گذشت

1391/10/14 1:45
496 بازدید
اشتراک گذاری

٤٠ روز گذشت ...

چقدر سخت گذشت بر عمه سادات ...

چقدر دل رباب را شکستند وقتب به او آب نشان میدادند ...

من کمی حالش را درک میکنم ...

چه سخت گذشت بر طفلان بی پدر ...

٤٠ روز زینب بی حسین شب را به روز رساند

و چه سخت گذشت شبهای بی حسن بر زینب...

دیگر حسینی نبود که از خواهر حفاظت کند...

زینب بود و یتیمان و قلبی شکسته ...

همه این ها به کنار...

زینب بود و تنهایی و کوفیان نامرد...

زینبم , بانوی صبر چه کردی به حسین ,‌بی عباس...

چقدر در غم فراقشان گریستی نه شاید بغضی کشنده را در گلو خواباندی تا کسی اشکهایت را نبیند...

نکند یتیمی دلش از گریستن تو بلرزد..

من نیز برای آرامش دل تو چله ای گرفتم عاشقانه ...

دردلم هر روز کربلا را مرور کردم ...

اشک ریختم و میریزم چون تنها سرمایه من از دنیا اشک برای حسین است...

من فدای مهربانیت , که گریست برای تو هم اجر و پاداش دارد ...

خدا نبخشد کسی را که قلب خواهرت را شکست ...

خدا لعنت کند لشکریانی را که داغ بر دل ٣ ساله نهادند...

..................................

فرزند نیامده ی من ....

همه امید من ...

آرزویم داشتن توست ...

آرزویم این است که تورا زینبی بار بیاورم...

آرزویم به دنیا آوردن یک سرباز واقعی است...

...................

اربعین رسید ...

ولی هنوز داغ نبودن حسین و یارانش تازه است...

زمانه ما هم کم شبیه کربلا نیست...

اینجا هم روزی هزاران بار سز از تن حسن زمانه می برند...

اینجا هم هستند هم صفت یزیدیان...

فرزند دلبندم ...

اگرامشب در آسمانها نشانی از زینب یافتی ...

برای آمدنت پیش مادر دلشکسته ات التماس کن ...

خوب میدانم برادرت سر باز پهلو شکسته کربلا است ...

از او خواهش کن تا تورا به من بدهد ...

تا دل شکسته ام کمی آرام گیرد...

......................................................................

برای آمدنت همه دنیارا واسطه فرستاده ام ...

میدانم خدا امیدم را نا امید نمی کند...

مگر میشود او را به زینب , به رباب , به رقیه قسم داد...

و او نشنیده بگیرد...

من امشب حسین را واسطه فرستاده ام به امید اینکه خدا دلش به حال زارم بسوزد..

تو نیز دعا کن...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد امین
15 دی 91 2:59
سلام عزیز دلم ...بعده 1 سال چرخیدن تو نی نی وبلاگ امشب با وب فرشته کوچولوت روبرو شدم...همشو خوندم ...خوندمو اشک ریختم...بمیرم من برای اون دل تنگت ... خواستم لینکت کنم ...ولی حقیقتش طاقت خوندن حال دلتو ندارم با هر کلمت آب میشم ... روزنه های امیدو لینک کردم با این نیت که تبدیل به وب یه نی نی خوشگل بشه ... آجی جون مواظب خودت باش ... به نی نی که قراره بیاد فکر کن ... من ایمان دارم اون میاد...میبوسمت ... دوست دارم


سلام عزيزم مرسي از همدرديت.
انشالله