دونه سیبم
سلام عشق مامان ...
امشب رفتم دکتر تا شاید روی ماه شمارو ببینم اما نشد ...
آخه قربونت برم شما اینقدری کوچولو بودی که دیده نمیشدی و خانم دکتر به زور تونست شمارو ببینه...
و نتیجه این شد که شما الان 6هفته و 1روزته و هنوز خیلی کوچیک هستی و ضربان قلب نازت هنوز قابل دیدن نیست ... یه کوچولو نگرانت هستم ... البته خانم دکتر گفتن که اون ته مها یه چیزی میزنه اما واضح نیست و باز برای 20 خرداد بهم وقت سونو دادن .. مامانی من که جز دعا برای سلامتیت کار دیگه ای از دستم بر نمیاد ... خودتم برای سلامتیت دعا کن فرشته ی نازم ... انشالله 2هفته دیگه که رفتم قلب نازت صحیح و سالم بزنه برای همیشه ...
دونه سیبم ...
خییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم ...
.......................
خدای خوبم .... باز هم منم ...
من رو سیاه و گنهکار ...
و باز هم تو همه ی تکیه گاه من ...
همه ی امید من در این روزهای دلواپسی...
مهربانم من راضیم به رضایت ...
اما اگر میشود رضایت شادی دل غم دیده ی من باشد ، و فرزندم را برایم حفظ کن ...
مهربانم من همیشه ی لحظه ها محتاج تو هستم ...