روزنه امیدم
اگر بیایی زندگیم رنگ میگیرد... اگر بیایی خنده ی خشکیده ی طاقچه ی لبهایم جان میگیرد... اگر بیایی دل تنگیهایم کمتر می شود... اگر بیایی من هم زندگی میکنم ... اصلا می دانی برای آمدنت همه ی ثانیه ها دست به دامان خدا می شوم... اصلا می دانی برای آمدنت چقدر اشک , خرج کرده ام... دلم گرفته است از این تنهایی همیشگی... دلم گرفته است از این دلتنگیهای بی ثمر... همه ی روزها برای آمدنت خدا را عاجزانه التماس کرده ام ... کمی ,کمتر برای دل تنگ مادرت ناز کن ... باور کن دیگر طاقت تنهایی ندارم ... دلم از دوری برادرت گرفته است و تو همه ی مرحم زخمهای کشنده ی من هستی... برای خود شاعری شده ام ... ...
نویسنده :
زینب مامان نازنین زهرا
17:56