نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

روزنه های امید

18 هفته و 7 روز

1392/6/5 11:57
338 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازنینم ...

قربون دست و پاهای کوچولوت ...

دیروز صبح با هم رفتیم سونو گرافی منم بعد 4 هفته مجدد روی ماهتو دیدم ...

ماشالله بزرگ شدی واسه خودت ... خانومی شدی ...

تو این هفته کلی اتفاق خوب و قشنگ افتاد ...

پنجشنبه 24 مرداد 92 واسه عمه فهیمه خواستگار اومد ...

خوبیه این خواستگار سید بودنشه ... یعنی حالا ما یه فامیل سید داریم ... اینم از برکت وجود شما ...

یکشنبه 3 شهریور یعنی 2 روز پیش بعد 10 روز انتظار برای خانواده داماد عمه خانوم جواب + دادن و مارا بسی خوشحال کردن ...

قرار بله برون هم افتاد انشالله برای شب میلاد حضرت معصومه و عقد هم 29 شهریور ...

دیروز هم عمه خانوم و آقا سید مهدی که من آقا سید صداش میزنم رفتن آزمایش خون که خودش کلی داستان داره ( شاید عمه خانوم دوست نداشته باشه واسه همین منم نمیگم )...

من و شما صبح زود با بابایی رفتیم مرکز عکسبرداری سپهر یعنی بابایی مارو رسوند و رفت سر کار قرار شد بعد سونو عمه فهیم جون و آقا سید بیان دنبالمون تا بریم واسه دیدن لباس عروس ( عمه خانوم هم می خواد مثل مامانی هم تو جشن عقد لباس عروس بپوشه هم تو عروسی انشالله )

اما کار من و شما تموم شدو عمه خانووم نیومد که نیومد ناراحت من هم برای اینکه شما خسته نشین مجبور شدم دربست بگیرم تا بریم خونه و بعد بیان اونجا دنبالم ... تا رسیدم خونه چادر و مانتوم و در آوردم عمه زنگ زد بیا پایین ما دم در هستیم من این مدلیعصبانی عمه خانوم هم که این مدلینیشخند و آقا داماد در سکوت کاملعینک 3 نفری رفتیم هم لباس عروس سفارش دادیم هم فیلمبردار هماهنگ کردیم هم خنچه عقد سفارش دادیم تازه وقت آرایشگاه هم گرفتیم اینم از حسن حظور من در همراهی برای انجام کارها چون عجولم همه کارهارو همزمان انجام میشه ... فکرشو بکن از این ور شهر میرفتیم اونور شهر حالا من دیگه نیشخند آفا داماد عصبانیعمه فهیمه هم که طبق معمولزباننیشخند ...

خوب خدارو شکر همه چیز تا حالا به خیری و خوشی گذشته ... انشالله همیشه عروسی و جشن باشه ...

انشالله یه روزی تو عروس بشی من غش برم برات ...

راستی اگه خدا بخواد تا جشن عروسی عمه فهیمه جون دیگه شما هم به دنیا اومدی هم بزرگتر شدی دوست دارم برات لباس عروس بدوزم الهیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی قوبونت برم چقدر ماه میشی ... عمه فهیم خانوم هم که رفت دیگه میمونه عمو مهدی و دایی محمد که انشالله اوناهم سر وقت داماد بشن و خوشبخت ...انشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالله...

حالا از سونو گرافی بگم خدارو شکر خانوم دکتر گفت 18 هفته و 6 روزت بود ... بزرگتر شده بودی ... دست و پاهات و ستون فقراتت خدارو شکر سالمن ... کلیه ها و قلبت هم سالمن خدارو شکر ... دکتر یکی یکی اعضای بدنت و نام میبرد و بعد میگفت سالمن منم میگفتم خدارو شکر .... اگه خدا بخواد برای اطمینان از سلامت قلبت هفته دیگه باید برم اکوکاردیوگرافی انشالله که سالمه اصلا نمی خوام به چیزهای منفی فکر کنم تا خدا هست من هیچ غم و غصه ای ندارم ... انشالله خدا به حق خوباش به ابروی فرشته نازم امیرعباس تورو بهم سالم و صالح میبخشه انشاااااالله ...

راستی بابایی وقتی عکس سونو شمارو دید کلی ذوق کرد ...

پدری هم از سفر کربلا امروز برگشت و مارو بسی خوشحال کرد هروفت میره دلم باهاش میره تا بیاد 10 روز از عمرم کم میشه ... خدارو شکر که حالا پیشم هست و تکیه گاهمه

نازی زهرای نازم ما خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست داریما...

....

خدایا چگونه شکر گویمت که تو لایق بهترینها هستی ...

چگونه صدایت زنم که تو هر چیز نگفته ای را آگاهی ...

مهربانم تو همه ی امید زندگی ام ... تو همه ی داشته هایم هستی ...

دوستت دارم و میپرستمت حتی میان همین قنوت های ساده ...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان بی تاب
5 شهریور 92 13:59
الهی شکر که همه چیز خوبه.


سلام عزیزم واقعا الهی شکر
مریم.خوزستان
6 شهریور 92 23:49
سلاااااااام به مامان کوشولو خسته
یه ماچت کنم خستگیت بره
دلمممممممممممممم براتون تنگ شده بود
این چندروزی که نبودم متاسفانه شارژنت تموم شده بود
خداروشکر که خانومی سالمه
انشاالله که همیشه تنش سلامت باشه
چه خبرا دیگه خوش میگذره بانازنین زهرا

سلااااام خاله مرمر مهربون خوبی خاله جون ؟
ماهم دلمون برات تنگ شده سرنمازات دعامون کن
مامان امیررضا
7 شهریور 92 1:22
سلام عزیزم . خدا رو شکر همه چی حوبه .انشالله عروس شدنش رو ببینی



سلاااااام مرسی عزیزم انشالله
لیلا
7 شهریور 92 8:11
خدا را شکر زینب جان.


مرسی لیلا جوووون
.::مادر خانومی::.
7 شهریور 92 11:17
به به سلاام ,مباارکا باشه انشالله,امیدوارم عمه ی نازنین زهرا خوشبخت بشه.
ایشالا یه روز بیای بگی نازنین زهرا داره عروووس میشه
خداروشکر که همه چیز خوب بوده,انشالله تا آخرشم همین طور باشه
راستی یه پیغام خصوصی برات میذارم بخون


سلام عزیزم قربوووونت انشالله شما بیای پ از دخترت بگی انشالله
.::مادر خانومی::.
7 شهریور 92 16:43
الهی که به حق امام حسین و قمربنی هاشم روزی و قسمت هرساله خودت و شوهرت و دخمل گلت باشه



مرسی مادر خانومی مهربون انشالله که ایندفه میری و برات کربلای مارو هم از آقا میگیری و هم برات کربلای مجدد خودت و آقای همسر و نی نی نازتو سال دیگه همین موقع سه نفری میرین آقا کریمه درسته دستاش بریده است اما دست شیعه فاطمه رو خالی نمی فرسته ماها گریه کنه حسین زهرا هستیم آقام قمر بنی هاشم عاشق حسین زهراست انشالله دست پر بر میگردی ... برای سلامتی نازنین زهرای منم برای صالح بودنش هم دعا کن خاله ی مهربون بهت حسودیم شد به خدا ... خواهر پیشاپیش زیارتت قبول انشاااااااااااااااااااااااااااااللله
ماماطهورا
8 شهریور 92 14:08
به به مباركا باشه خانومي از طرف ماهم به عمه فهيمه جون تبريك بگو عزيزم انشالله كه خوشبخت بشن
وخدارو 10000000000شكر كه نازنين زهراي گلم هم خوبه قربونش برم


سلام سعیده جون قربوونت انشاللله
خودتو نی نیت چطورین؟
مامانی چشم به راه
9 شهریور 92 10:17
ممنون زینب!
کارم ازدعا گذشته ...میخوام دعامو عوض کنم...دعاکن برام که مرگ پرازآرامش و راحتی داشته باشم..گناه نکنم وراحت ازاین دنیا برم..همینوبرام دعا کن..
انشالله نازنین زهرا هم به سلامتی به دنیا بیاد ودل شکسته ت شاد بشه زینبم!


انشالله همه ما مرگ با. ارامش داشته باشیم ولی این دعا فعلا برات زوده انشالله خدا به حق خوباش بهت فرزند سالم و صالحبده
مامی امیرحسین
11 شهریور 92 0:01
مبارک باشه از قول ماهم به عمه جونی تبریک بگید


چششششششم