آرام... آرامتر از دیروز
دیروز وفتی وب آرام و باز کردم و الهی شکرش و دیدم دلم لرزید ...
تو دلم گفتم خدایا میشه یه روز وب مادر خانومی و شیما ، زینب ( مامان چشم به راه ) ، یثنا ، ضحی ... خیلی از دوستهای دیگم و باز کنم و ببینم اونا هم یه الهی شکر گفتن و بعد هم خبر بارداریشونو نوشتن..
نازنین زهرا اینارو اینجا ثبت میکنم تا ببینی که تو دنیای بزرگ گاهی خوشحالی یه دوست ، رسیدن به آرزوهاش چقدر خوشحالت میکنه که اشک تو چشات جمع میشه و دوست داری بغلش کنی و بهش بگی چقدر منتظر این روز بودی ... بعد فرشته شدن امیرعباس خیلی چیزهارو از دست دادم اما جاش چیزهای خوبی هم به دست آوردم یکیش سفر کربلا بود یکیش همین دوستهای مجازیم که یه دنیا دوسشون دارم و...
آرام مامان دوتا فرشته ی ناز بود که مثل داداشی آسمونی شدن ...
اونم مثل خیلی از ماها مدتها منتظر رحمت خدا بود ...
حالا رحمت خدا شامل حال اونم شده و آرام ... آرامتر از دیروز مادر شده ...
آرام عزیز مادر شدنت مبارکت باشه گلم ... انشالله خدای فرشته ها خودش حافظ و نگدارشون باشه ...
.....
مادر خانومی ، زینب جون ،شیما خانوم ،ضحی و یثنای عزیز شاید زهرای ناز من هنوز خیلی کوچیکه ولی من اطمینان دارم وقتی سر نماز با وقت اذان برای بارداری و مادر شدنتون دعا میکنم زهرای منم دستهای کوچیکشو بلند میکنه و الهی آمین میگه و اطمینان دارم به زودی خبر بارداری شماهارو اینجا برای همیشه ثبت میکنم ...