نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

روزنه های امید

دلم گرفته

1392/6/21 11:04
726 بازدید
اشتراک گذاری

دلم گرفته نازنین زهرای نازم ...

میدونم که دلیلشو خوب میدونی ...

از نماز صبح تا حالا همش تکون می خوری که بگی مامانی من که هستم ...

ولی مامان خیلی دلش گرفته نازنین ...

تو این مدت از اینکه امروز بیاد ترس داشتم ...

حالا که اومد دلم مثل یه حباب ترکید ...

ببخش ... میدونم با اشکهام توهم ناراحت میشی ... اما اگه گریه نکنم خفه میشم ...

خیلی دوست دارم ...

خیلی خوبه که حداقل تو هستی ...

خدایا شکرت ...شکر که امروز تنها نیستم ...

خدایا شکر که تورو دارم ... شکرکه هنوز اجازه میدی صدات کنم ..

شکر که با تو بودن بهم آرامش میده ...

خدایا به اندازه ی بزرگیت دوست دارم ...

اشکهام از سر شکایت نیست از دلتنگی و دوریه ...

ببخش ...

دوستت دارم خدا

21 شهریور 92

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
21 شهریور 92 12:54
همیشه شادباشی مامانی جون خدابه خونتون برکت داده یه گل دخمل خوشگل که بایدازاین به بعدفقط به اون فکرکنی
خورشید
21 شهریور 92 14:19
عزیزم نمیدونم دلتنگیت واسه چیه اما میدونم گریه یک احساس و همیشه من رو آروم میکنه امیدوارم با این گریه دلتنگیت برطرف شده باشه.اما حالا به فکرفرشته کوچولوت باش چون میفهمه و غصه میخوره .پس به نازنین عزیزت فکر کن تا هم آرامش بگیری وهم به اون آرامش بدی

به امید فرداهایی شیرین برای شما

سلام خورشید جان از اینکه بهم سرزدی خیلی ممنون از اینکه هم دردم هستی خییلی ناراحت شدم خییلی. . انشالله خدا نی نی نازتو برات نگهداره
خورشید
21 شهریور 92 14:22
واست یک نظرخصوصی میزارم تا بیشتر بتونیم باهم ارتباط دوستانه داشته باشیم .حتما بخونی وجواب بدی.
آرام
21 شهریور 92 16:21
عزیز دلم تورو خدا غصه نخور..وقتی ناراحتی دختر کوچولوتم تو دلت غصه میخوره..الهی خاله فداش بشه..تو فقط باید بخندی و شاد باشی و از اینکه خدا یه فرشته گوچولو رو تو دلت جا داده شاکر باشی..امیدوارم روزهایی سرشار از شادی در پیش رو داشته باشی گلم


سلام ارام جوونم مرسی از ارامشی که بهم دادی انشالله خدا این نی نی نازو برات نگهداره حالا چندقلو هستن ؟
مامان چند تا فرشته
21 شهریور 92 19:21
سلام زینب جون
مطمئن باش امیر عباس ،جگر گوشت همیشه با هاته من که همیشه پیش خودم میگم این فرشته های اسمونی که زمینی شدن به تلافی غمی که تو دلمون گذاشتن همیشه همیشه با ما هستن تو دم تو بازدممون و همیشه سفارشمونو به خدا میکنن تا سفارشی هوامونو داشته باشه تا مبادا سنگی ترکی به دل نازکمون بندازهگاهی نرمی دستاشو حس میکنم که داره اشکامو از گونه هام میچینه در عوضش تو یه دنیایی بهتر از اینجا منتظرمون هستن و در جایی مطمئن تر اغوشمون براشون بازه

اره ولی خیلی سخته امروز هر ثانیه حس میکردم قلبم داره میترکه تا رفتم زیارت اروم شدم
یثنا
22 شهریور 92 17:27
سلام زینب جان نمیدونم میدونی یا نه اما حالتو میفهمم منم دوتا نی نی هامو دقیقا در تاریخ 21 شهریور 88 که مصادف با 21 ماه مبارک رمضان بود تو پنجمین ماه بارداری از دست دادم باز خداراشکر تو امثال زهرا گلی را داری و باهاش دلخوشی و انشالله این دلخوشی تا ابد ادامه داشته باشه و سال اینده زهرای گلت در اغوشت باشه
اما برا دل مادرایی نصفه نیمه ای مثل من خیلی دعا کن تو ای ن روزای شهریوری دلم میخواد بترکه !!!!!!!!!!111


سلام یثنا جونم. خیییلی سخته. .. من همش به یادتم خدا شاهده توهم دعام کن
آتنا جون وتمشک کوچلو
23 شهریور 92 10:55
سلام زینب جون دیروز وقتی وبت رو خوندم وبه وب امیر عباس رفتم بغض گلوم رو گرفته بود واشکهام بی اختیار می ریخت الهی واسه دلت بمیرم زینب جون خدا رو شکر نازنین زهرا هست عزیزم نباید غصه بخوری آخه دخملی هم اذیت می شه متاسفم از اتفاقی که 22 شهریور سال گذشته برات پیش آمد اما فدات بشم ما همه باید تن به تقدیر خدا بدیم ونمی تونیم بگیم اینو می خوایم اینو نمی خوایم خدا سایه ات رو رو سر دختر نازت نگهدار وشیرینی در آغوش کشیدنش شیرینتر از عسل بشه واست مواظب خودت باش مواظب دخملمون هم باش
مامان مهسا
23 شهریور 92 11:22
سلام عزیزم. حیف دخمل خوشگلت نیست که با گریه و غصه ناراحتش میکنی؟؟ به کوچولوی خوشگل و آیندش فکر کن. البته من احساس میکنم دچار افسردگی بارداری شدی منم همینطورم.بد نیست یه مطالعه ای در این زمینه بکنی شاید بهت کمک کنه.


سلام مهسا جان خیلی ممنون از راهنماییت عزیز دلم. انشالله خدا دختر گلت و صحیح و سالم تو اغوشت بذاره
مامان نغمه
23 شهریور 92 15:51
rozaneomid به پاداش اون صبرت خدا نعمتشو بهت داده... حق داری دلت بگیره، اما هوای دخمل گلمونو داشته باش که میگه من مایۀ امیدتم مامانی... بوس


سلام دوست خووبم خیلی محبت داری. با دل پاکت برای سلامتی زهرام دعا کن
محبوبه مامان ترنم
24 شهریور 92 15:02
تو صبر کردی و حالا نازنین زهرا پاداش صبرته.
الهی که زهرا جون رو با خوشی بغل بگیری و جای خالی امیر عباست رو واست پر کنه.
حتما که اون بالا داره واسه سلامتی مامانش و آبجیش دعا می کنه.
الهی که دیگه هیچ وقت روی غم رو نبینی.


سلام انشالله همینطور باشه. خیلی دعا کن محبوبه جان
عاطى مامان حسين
24 شهریور 92 16:01
زينب جون
خيلي خوشحالم كه خوشحالي
با داشتن زهراي نازنينت
امير عباس هم خوشحاله
حالا يه خواهر داره.... عزيزم
اميدوارم هترين روزها و داشته باشي


مرسی عزیزم. خیلی نازنینم محتاج دعاست خیییلی برای سلامتیش دعا کن
اعظم
2 آذر 92 20:52
سلام عزیزم میدونم غمی که تو داری هیچ کس نمیتونه درک کنه ولی من زمان بارداریم خیلی استرس داشتم و یه سری مشکلات کاری داشتم یااسترس اینکه نکنه خدای نکرده بچم سالم نباشه همش استرس ولی میدونی چه لذتی رو از دست دادم وقتی دختر گلمو اوردن همه عذاب وجدانها اومدن سراغم و تازه فهمیدم واقعا چه موجود عزیز و لطیفی تو وجودم بود و من همین طوری غمگین میشدم خلاصه شیرینی اون لحظه رو به همین راحتی از دست دادم بعدشم الان دختر گلم سه ماهست تا الان همش بیقرار بود و گریه میکرد دکتر گفت معلومه بارداریت استرس داشتی و غمگین بودی و باز هم عذاب وجدان خدا رو شکر الان دخترم خوب شده تازه دارم طعم مادر بودن رو میچشم میدونم سخته ولی سعیتو بکن تا از لحظات شیرین لذت ببری بخصوص وقتی برای بار اول ایشالله دختر گلتو میخوای بغل کنی
زینب مامان نازنین زهرا
پاسخ
سلام دوست گلم مرسی از راهنمایی و محبتت. اگه این دکترا بذارن هر وقت یه چی میگن من دیگه سپردم به خدا. شما هم دعا کن برای سلامتی دخترم. خدا دخمل گلت و برات حفظ کنه