35 هفته و 1 روز
سلام دختر گلم ...
مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشالله دیگه بزرگ شدی خانومی شدی ورجه وورجت هم بیشتر شده ...
با یاری خدا دیروز 35 هفته رو به سلامتی پشت سر گذاشتیم و وارد 36 هفته شدی ...
23 آذر ماه رفتیم با هم مطب خانوم دکتر برای چکاپ که خدارو شکر همه چیز عالی بود ... نامه بیمارستان شما رو هم گرفتیم که اگه خدا بخواد تاریخ تولد شما افتاد برای یکشنبه 15 دی ماه 1392 . خانوم دکتر گفتن که ساعت 12 ظهر بیمارستان آریا باشم ... انشالله اگه خدا بخواد می خوام به جای بیهوشی از بی حسی اسپاینال استفاده کنم تا لحظه به دنیا اومدن شما رو ببینم و اولین کسی باشم که دختری گل و میبینه البته اگه خدا بخواد ...
دختر گلم دیگه به لحظه دیدار ما چیزی نمونده فقط 20 روز که انشالله این روزها رو هم , با کمک خدا به خیری پشت سر میذاریم ... لحظه شماری میکنم برای اون روزی که تورو سالم و صالح بذارن تو بغلم و بگن اینم دختر ناز شما ...الانم که دارم برات مینویسم ماشالله داری شیظونی میکنی و هر از گاهی با تکونات دل مامانی و آب میکنی...
.
.
.
خدای مهربانم ...
چگونه سپاست گویم که تو لایق بهترینهایی ...
مهربانم من همیشه لحظه ها و ثانیه ها به نگاه تو محتاجم ...
و تو چه خوب خدایی هستی که هیچ گاه مرا نادیده نگرفته است ...