92 به یادماندنی
سلام دختر گلم ...
الان که دارم برات مینویسم ساعت 7:2 صبح آخرین روز سال 92 یعنی28 اسفند هست و شما بعد 2 ساعت بیداری تازه رو پاهای مامانی لا لا کردی ... نازنین زهرای گلم سال 92 برام خیلی شیرین بود چون خدا تو این سال شما فرشته ناز و به من و بابایی به امانت داد و من هر لحظه شاکر خدا هستم ... پارسال توروزهای آخر سال حال و حوصله هیچ چیزی و نداشتم چون جای خالی شمارو خیلی احساس میکردم ،سر سال تحویل به همه وجود شماروصحیح سالم از خدا خواستم و خدای مهربونم مثل همیشه بنده نوازی کرد و من و به آرزوم رسوند و امسال من قشنگترین سال تحویل زندگیم و جشن میگیرم ، پارسال سفره هفتسینم خیلی به رنگ و روح بود ولی شکر خدا امسال کلا یه چیز دیگه هست هم برای من و بابایی و هم برای همه ی خانواده با اومدن شما یه شادی وصف نشدنی تو خونه هامون وجود داره و اینها قشنگی های زندگی و همه و همه مدیون عنایت خدای مهربونم هستم ... با اینکه امسال انشالله سال تحویل خونه آقا جون اینا هستیم ولی من می خوام به نام شما سفره هفتسین پهن کنم ،بیشتر لوازم و خریدم بقیه رو هم انشالله عصر من و شما و عمع فهیمه که این چند وقت خییلی بهش زحت دادیم میریم خرید ... راستی دیروز صبح بابایی بهم پول داد که برای دختری اولین عیدی زندگیش و بخرم البته بابایی برای مامانی هم عیدی خرید دستش درد نکنه ، عمه جون هم زحمت کشید مارو برد بازار و برای شما یه جفت گشواره ناز نازی خریدیم برای مامانی هم به سفارش بابایی که دوست داشت به سلیقه خودم باشه طلا خریدیم ... نازنین زهرای گلم میگن دختر نعمته و برکته واقعیت داره با اومدن شما خیلی اتفاقات خوبی افتاد مامان جون فاطمه (مامان مامانی )ارتقا شغلی گرفت ،بابایی ارتقا شغلی گرفت ،عمه فهیم جون عروس شدو انشالله کارشم داره جور میشه ،و از همه مهمتر ما صاحب خونه شدیم شکر خدا البته هنوز تو خونه ای که آقا جون داده داریم زندگی میکنیم تا با اجاره خونه بتونیم قسط بانک و بدیم خدارو شکر ... اینم از برکات وجود نازنین زهرای نازمه دیگه انشالله قدمت باز برامون بسازه من و بابایی و عمه جون تو سال جدید ارشد قبول بشیم ، و مامانی سر کار بره انشالله ... ماشالله روز به روز داری بزرگتر میشی حالا دیگه با صدای بلند میخندی و همه رو میشناسی وقتی دایی محمد یا عمه فهیمه بغلت میکنن خودت و لوس میکنی براشون وقت گریه تا بابایی صدات میزنه و نازت میکنه آروم میشی مگه اینکه خدای نکرده دلت درد بکنه دیگه وقتی پیشت نیستم و دارم به کارای خونه میرسم برای خودت رو تشک بازیت بازی میکنی و کم کم خوابت میبره ،خدارو شکر از آب و حمام نمیترسی و مثل جوجه اردکا عاشق آب هستی گاهی وقتی خوابی میبرمت حموم که بیدار بشی و شب بخوابی ولی تکون نمیخوری و تو حموم هم می خوابی یعنی عاشق کاراتم ،مثلا اگه میلت نباشه از خواب بیدار بشی بغلت گوشت بمب هم بترکه تکون نمیخوری و خودت و به خواب میزنی عمه که می خواد بیدارت کنه اینقدر ناز میکنی و چشات و محکم میبندی آدم دلش می خواد گازت بگیره ...
هر روز بیشتر از دیروز مارو عاشق خودت میکنی ...
نوبتی هم باشه نویت عکسهای آخرین روزهای سال
تو این دوتا عکس شما67 روزت هست
عاشق این مدل ژست موتور سواریتم
اینم عکس 68 روزگیته یعنی دیشب 27 اسفند گذاشتم رو کریر تا شبکه پوبا کارتون ببینی دیدم صدایی ازت نمیاد اومدم دیدم لالا کردی
اینجا بیدار شدی و خودت محکم چسبوندی به کریر از ترس که نیوفتی
نازنین زهرا و عروسک های انگریبرد و آتلیه مامانی
اینم عکس دیشب ساعت 1 شما در خوای ناز و من محو تماشای معصومیتت
اینم که عکس امروز صبح ساعت 5 شما محو تماشای تلویزیون ... از مدل موهات مشخصه که تازه از خواب بیدار شدی