نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

روزنه های امید

13 هفته

1392/5/1 15:40
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دونه سیب مامان ...

جات راحت میوه ی دلم ...

با امروز حدود 3 هفته ای میشه که مامان وخونه نشین کردی عزیز دلم...

ولی ایراد نداره مامانی تو باشی , تو سالم باشی من همه این سختی ها رو واسه سالم بودنت کنارم تحمل میکنم ...

بابایی خییییییییییییییییییلی دوست داره هر روز اول از هر چیزی حال شمارو جویا میشه و نگرانته ... بهش حق میدم اگه بیشتر از من سختی نکشیده باشه تو این دوران کمتر هم نیست ... همین که خیلی سختی هارو بدون منت تحمل میکنه خودش کلیه ... براش دختر یا پسر بودنت مهم نیست و فقط سالم و صالح بودنت و از خدا میخواد .... با امشب 6 شبی هست که وارد ماه رمضان شدیم ... ماه مهمانی خدا ... بهترین و قشنگنرین ماه یک مسلمان ... من از بچگی این ماه و دوست داشتم از 8 سالگی روزه میگرفتم خدارو شکر که سالهاست سعاددت روزه گرفتن و دارم جز پارسال و امسال ... البته انشالله بعدا قضاشو میگیرم ... پارسال به خاطر داداشی که 7 ماهی باردارش بودم و امسال واسه خاطر شما جوجه نازم که 13 هفته و 2 روز مهمون دلم شدی و همه وجودم به تو وابسته شده ... البته مامانی تنبل نیستما با اینکه روزه نمیتونم بگیرم اما از سحر غافل نشدم و پا میشم و دعا میخونم و سالم بودن و صالح بودن شمارو از خدا می خوام و اطمینان دارم که خدا دست رد به سینم نمیزنه .....

گاهی چشمام و میبندم و تصورت میکنم ...

گاهی یک دختر زیبا و عفیف با موهایی بلند و مشکی و گاهی یک پسر قوی با لبخندی زیبا ...

اما هر آنچه هستی من دوستت دارم ... هر آنچه که باشی من مادرت خواهم بود و همه ی آرزوهایم در آرزوهایت خلاصه میشود این رسم مادر شدن است و من خدارا سپاس می گویم از اینکه مرا نیز لایق مادر شدن دانست ...

خدای من ...

مهربانم ...

تنها همدم و یاور تنهاییهایم ...

دوستت دارم ... حتی میان نمازهایی ای که تند تند و از سر وظیفه می خوانم ...

و هر روز با خود مرور میکنم کاش خدا قبول کند همین رکعت های دست و پا شکسته ام را ...

کاش خدا بشنود الهی العفو هایم را ...

دلم را به شب قدری دیگر خوش کرده ام تا شاید صدایت زنم و تو اجابت کنی دستان گنهکارم را ...

مهربانم فرزندم ... پاره ی تنم را به تو میسپارم که تو بهنرین حافظانی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ماما طهورا
25 تیر 92 12:26
عزيزدلم من مطمئنم كهه خدا حافظ و نگهدار فرشته كوچولو تو وهمسرته خداي ماخيلي مهربونه
زينب جونم تواين شبا منو از دعاهات محروم نكن


انشاللهمكه ميشه فراموشت كنم
مامان زمینی
25 تیر 92 17:34
سلام
خوبین؟
خوشحالم که حال فرشته کوچولوتون خوبه،انشاالله خدا همیشه حافظش باشه

سلام عزيزم شكر .
انشالله عزيزم
مرمر
25 تیر 92 22:12
سلام زینب جون فکرنکنی فراموشت کردما هر روز به سر میزنم.نی نی جون هم ایشالا سالم بیاد بغلت.


سلام مرمر جون ميدونم عزيزم .
انشالله
ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 تیر 92 3:11
سلام دوست خوبم.ممکنه به این ادرس برید و به ((امیرسام خرمی)) امتیاز 5 رو بدید اگر قبلا به کس دیگه ای رای دادید بازهم میتونید رای بدید. تا 8 مرداد هم وقت دارید.ممنون از وقتی که میذارید گلم. خوشحال میشم اگر بعد از رای دادن خبرم کنی. soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=7
مامان امیر محمد(وروجک مامانی)
27 تیر 92 13:58
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانمی خوشحالم ک حالت بهتر شده
عزیز دلم هر وقت میام وبت میخونم تمام تنم یخ میکنه
علیک سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
قربونت عزیزم
خدا ژسر نازت و برات نگهداره
خوشبحالت ک اینقدبه خدا نزدیکی
وراحت میتونی بیای اینجا و باهاش درد دل کنی......
میان قنوت ربنایت دعایم کن ک محتاج دعا هستم.......
راستی سلام ی نفسمو حال کردی


فهيمه
31 تیر 92 0:48
عمه جون واسه جااااانش بميره
ايشالا كه به سلامتي ميادو با وجود شيرينش به هممون شادي ميده...{-47-}


خدا نكنه عمه جون ...
انشالله