همه ی زندگی ام در یک لبخند تو خلاصه می شود ...
سلام دختر گلم ... بالاخره طلسم شکسته شد و بعد 7 روز اومدم تا خاطرات زایمان و بنویسم ... الان که دارم برات مینویسم ، شما کنارم رو تخت آروم خوابیدی و منم فرصت پیدا کردم بیام نت ... امروز 7 روزت ساعت 13:50 دقیقه کامل شد ... صبح بردمت چکاپ پیش دکتر یونس پور (دکتر بچگی های خودم )با اینکه بعد 25 سال رفته بودم پیشش ولی من و که دید شناخت ... وزنت خدارو شکر بالا رفته بود 2700 شده بودی عزیز دلم ... ........................................... نازنین زهرای گلم از روزی که چشم های قشنگت و به روی دنیای ما باز کردی رنگ و بوی زندگیم بهاری شده ... دیگه اشکهام از سر دلتنگی نیست ... دیگه تنهایی آزارم نمیده ......